حورالعين
يكي از امتيازات ديگري كه حورالعين براي يك بهشتي دارد اين است كه علاوه بر متناسب بودن سن و سال توافق اخلاقي كامل نيز دارد، اما در اين دنيا چنين نيست. شما نميتوانيد بين يك زن و شوهر توافق اخلاقي صددرصد پيدا كنيد. معقول نيست كه بين دو نفر توافق اخلاقي به معناي واقعي كلمه باشد. ممكن است خانوادهاي با يكديگر خيلي هم گرم و صميمي باشند اما اين بدان جهت است كه زن گذشت دارد و در مقابل شوهر متواضع است و يا مرد داراي صفت مردانگي و عفو است، بديها و اختلاف سليقهها را نديده ميگيرد. بهانهگيري نميكند و هر دو با محبت و صفا محيط خانواده را گرم نگه ميدارند. بالاخره يا هر دو و يا يكي از آنها، گاه اين و گاه آن از ديگري ميگذرند و همديگر را تحمل ميكنند و الا توافق اخلاقي صددردصد بين دو نفر در اين دنيا نيست و ممكن نيست مردي بتواند زني را پيدا كند كه مثل او بينديشد و مثل او خواسته باشد و سليقههايش هم مثل شوهر باشد. در واقع خواستههاي هر كدام غير ديگري است و همينطور كه شكلها با هم فرق ميكنند روحيات هم با يكديگر فرق دارد.
پس يك معناي آيه شريفه اين است كه اينها با رفقا و حورالعينهايي كه صددرصد توافق اخلاقي دارند در كنار هم بر تختها تكيه ميدهند و لذت ميبرند.
تختهاي بهشتي
كلمه «ارائك» معناي ديگري هم دارد كه به نظر جالبتر ميآيد و آن اين كه منظور از «ارائك» در اين جا اريكه عزت است مثل اين كه ميگوييد امروز فلاني بر اريكه قدرت تكيه زده، يا بر تخت عزت نشسته است، يعني فلاني، كسي است كه هم قدرت دارد، هم حكومت اجتماعي و بر تخت عزت هم تكيه زده، يعني بر دل مردم هم حاكم است. آنجا همچنين است، آنجا انسان قدرت دارد و نظرهايي هم كه خداوند به او ميكند، قدرت روي قدرت برايش ميآورد. همانطور كه در روايت معراجيه هست كه خداوند روزي هفتاد بار به اينها نگاه ميكند يعني بر قدرت اينها ميافزايد.
انسان در بهشت قدرتش تا اندازهاي است كه خلاقيت دارد. مثلاً ميتواند ميوه ودرخت خلق كند و نهر ايجاد نمايد و اين قدرت مرتب بيشتر ميشود. افاضه از طرف حق است، افاضه روي افاضه.
اين هر دو معنا درست است و منافات هم ندارد زيرا طولي است. يعني بر تخت عزت، بر تختي كه زير درختهاست نشسته، اما در زير سايه خدا قدرت دارد، اراده و خلاقيت دارد و به علاوه مرتب افاضه از طرف حق است و قدرت روي قدرت ميآيد.
خلاصه معناي آيه شريفه چنين شد: «هم و ازواجهم» اينها با حورالعينهايشان وبا رفقايشان، هر دو «في ظلال» در سايههاي درختان يا در سايه خدا اينجا «ظلال» به اعتبار متعلق است. يعني اين در سايه خدا و آن هم در سايه خدا «علي الارائك» بر تختها، بر تختهايي كه زير درختان زدهاند، بر تختهاي عزت و قدرت، «متكئون» تكيه زدهاند.
لَهُمْ فِيها فَكِهَهٌ وَ لَهُم مَا يَدَّعُونَ(57)
«براي آنها، ميوههاي گوناگون و هر چه بخواهند آماده است».
ميوههاي بهشتي
در بهشت براي بهشتيها تنها يك لذت نيست، گاه لذت معنوي است و گاه لذت جسمي در اين دنيا هم همينطور. مثلاً يك نفر قدرت و پول و غذاي خوب دوست دارد كه با رسيدن به آن لذت ميبرد، اين قدرت و لذت جسمي است. اما ديگري را ميبيني كه به قول اميرالمؤمنين(ع) اگر بتواند حقي را اثبات كند، يا باطلي را از بين ببرد برايش لذتبخش است اين لذت، لذت جسم و تخيل نيست. لذت معنوي است. لذت مادي در بهشت عبارتست از: «لهم فيها فاكهة» براي اينها در بهشت ميوهاي است، اين «فاكهه» نكره و مفرد آورده شده دلالت بر عموم ميكند. هر ميوهاي كه بخواهد، آنجا هست. و «لهم ما يدعون» اين ذكر عام بعد از خاص است. يعني نه تنها ميوه هر چه دلشان بخواهد برايشان حاضر ميشود. بلكه: «يُطافُ عَلَيْهِم بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ اَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الاَنْفُُس وَ تَلَذُّ الاَعْيُنُ وَ اَنْتُمْ فيها خالدونَ»
در اينجا ميگويد هر چه چشم، گوش و اعضاء و جوارحش از آن لذت ببرد در آنجا هست. هر چه دلش بخواهد و در اين آيه شريفه هم ميفرمايد: «و لهم ما يدعون» آنچه كه خواهش كنند، برايشان آماده است. اين لذت، لذت جسمي است.
سَلَامٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ(58)
«بر آنان، از خداي مهربان (فرشتگان رحمت) سلام و تحيت رسانند»